من به آزادی.....
من به آزادی این ثانیه ها شک دارم
به زمین ؟ نه! به زمان ؟ نه! به خدا شک دارم!
این چه خوابی ست که دنیای مرا آشفته؟
که به این روشنی روز نما شک دارم!
من به روئیدن مهتاب در این تاریکی
یا به پیدا شدن روزنه ها شک دارم!
غزلم خالی از احساس شده ، می بینی؟!
من به معنی شدن واژه ی « ما» شک دارم !
دم عیسی ی منی معجزه ای در راه است ؟
لحظه ی مرگ من آمد ، به شفا شک دارم
به سیاهی و غم آلودگی افکارم ....
و به آبی شدن خاطره ها شک دارم
گفتی این فاصله ها قسمت من بود ولی ....
نه به تقدیر خودم نه... ! به شما شک دارم
غزلم سوخت در این واژه ی شک و تردید
می نویسم که خدایا : به خدا شک دارم!
سلام ، میلاد مولود کعبه ، و روز پدر مبارک باد چشم انتظار نقد و نگاهم به راهتان گر بگذرید ، جان به فدای نگاهتان
سلام شعرت مثل هميشه زيبا بود.به دلم نشست.اميدوارم هميشه موفق باشی. آپديتم ومنتظر شما.
سلام از آشنایی با وبلاگ و اشعار خوبتان خوشحالم... غزل خوبی بود ... شروع و پایان بندی مناسبی هم داشت... اگر فرصت بود به وبلاگ و اشعار من هم سری بزنید تا از نظرات خوبتان بهره ببرم... موفق و پیروز باشید.
سلام.....می بینم که......یار در خانه و ما در پی آن می گردیم!!!!! کجایی شما؟ کامنتاتون هست خودتون نه!!!!!!!!
یک آینه به سمت تماشای هیچ کس در را ببند انسیه، این چند تا مگس ... دارند می برند که گوش سکوت را ته مانده های لاشه ی یک عنکبوت را بروزم عزيز
سلام . با تشکر از حضور و لطف شما ... لینکتان هم متقابلا اضافه شد... موفق و پیروز باشید.
سلام ... شعر زيبايی بود ولی من به غزلهای شما شک دارم . به تمام کلمات من و ما شک دارم به خودم هم به شما هم همه کس شک دارم . ولی جرات ندارم بگم به خدا شک دارم [] شاد باشید خدانگهدار .
منظور از به خدا ، قسم بخدا می باشد.....البته ایهام داره!! من هم اول این اشتباه رو کردم....خیلی جالبه.
سلام ..خيلی ممنون از راهنماييتون ...کلی خجالت کشیدم
بهت تبريک مي گم تو واقعا فوق العاده ای